- نویسنده : rezanezhad
- 02 ژانویه 2024
- کد خبر 3217
- بدون نظر
- ایمیل
- پرینت
سایز متن /

به گزارش پایگاه خبری سفیر گیل – امروز ۱۲ دی به عنوان روز رشت نامگذاری شده و مناسبت آن پاسداشت و ارج نهادن به شهر تاریخی رشت است. ۱۲ دی روزی است که رشت به عنوان مرکز سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی استان گیلان انتخاب شد. مناسبت این نامگذاری هم ورود سلطان محمود نماینده شاه طهماسب صفوی در روز ۱۲ دی ۹۳۶ خورشیدی به رشت است که اکنون بزرگترین و پرجمعیتترین شهر شمال ایران است و در پذیرش گردشگر حایز رتبۀ سوم در بین تمام شهرهای ایران زیرا جمعیت آن در تعطیلات و ماههای گردشگری به دو میلیون نفر میرسد.
در سال ۲۰۱۵ یونسکو رشت را به عنوان یکی از شهرهای خلاق از حیث خوراکشناسی شناخت و به خاطر همین ویژگیها و سطح بالای فرهنگی در سال ۱۳۹۴ تصویب شد ۱۲ دی به عنوان روز ملی رشت نامگذاری شود.
در حالی که امسال توجه به رشت به خاطر شادی آفرینی صادق بوقی فراگیر شد یادکرد تاریخ و مناسبات فرهنگی آن مناسبت بیشتری دارد از این رو مطلب خواندنی چندی پیش هومان دوراندیش با عنوان «رشت، دروازۀ تجدد» را در زیر میآوریم: «بايد توجه داشته باشيد كه اولين قرائتخانههای ايران را ما در رشت داشتيم. اولين شهرداری، تلفنهای مركزی، تلگرافخانه، تئاتر، سينما، روزنامه، عكاسی، دبيرستانهای دخترانه و آنچه مربوط به فرهنگ و تمدن معاصر است.»- اکبر رادی نمایشنامهنویس
در كنار رشت البته تبريز و ارومیه و تهران و برخی شهرهای جنوب ایران هم زودتر از اكثر شهرهای ايران نمادها و نهادهای تجدد را پذيرا شدند. تهران هم پايتخت ايران بود و قاعدتا نوگرايیاش افزونتر از كرمان و شيراز و اصفهان بود.
اما آنچه رشت را از تبريز و تهران و سایر شهرهای ایران متفاوت میكند، نه فقط پذيرش برخی از نهادهای مدرن بلكه خوشامدگويی مردم اين شهر به فرهنگ تجدد بود. در رشت، بنا به علل و دلايل گوناگون، نوعی ليبراليسم فرهنگی پا گرفت كه هنوز هم در این شهر ریشه دارد.
عباس مسعودی، موسس روزنامۀ اطلاعات، پس از سفرش به رشت در سال ۱۳۰۷، دربارۀ اين شهر نوشته است:
«حس تجددخواهی و فكر آزاديطلبی و معارفپروری در مردمان اين شهر تا حدی يعنی تقريبا ۲۰ سال زيادتر از ما تهرانیها وجود دارد. اهالی رشت از هر فكر روشن و باز و از هر موضوعی كه بوی آزادی و ترقی و آبادانی از آن استشمام شود با آغوش باز استقبال میكنند. من يقين دارم اهالی رشت يعنی اكثريت مردمان اين شهر از حيث تجدد و فكر ترقیخواهی قريب ۲۰ سال از ما تهرانیها جلو هستند.»
تجددگرايان ايرانی از اين دست سخنان در وصف رشت بسيار گفتهاند. هم از اين روست كه متجددين ايرانی، رشت را “دروازۀ اروپا” ناميده بودند.
كتاب «جمعيت فرهنگ رشت» كه به كوشش محمدحسين خسروپناه و از سوی “نشر شیرازه” منتشر شده، از خلال بررسی عملكرد يك نهاد فرهنگی (جمعيت فرهنگ رشت) در فاصلۀ سالهای ۱۲۹۶ تا ۱۳۱۰، كموبيش نشان میدهد كه چرا رشت را بايد “پايتخت تجدد ايرانی” دانست.
بخش اول اين كتاب به سرگذشت “جمعيت فرهنگ رشت” از تاسيس تا انحلال میپردازد. بخش دوم نيز گزيدهاي از مقالات مجلۀ “فرهنگ” را پيش روی خواننده میگذارد. مجلۀ “فرهنگ” نشريۀ جمعيت فرهنگ رشت بوده و خواندن مقالاتش پس از صد سال، واقعا دلنشين و عبرتآموز است و نشان میدهد در تاريخ معاصر ايران، چيزي به نام “ارادۀ تجدد” وجود داشته است.
بنيانگذار جمعيت فرهنگ رشت، ميرزاحسينخان جودت بود؛ دبير رياضيات و از مسئولان شعبۀ رشتِ فرقۀ دموكراتعاميون. جودت اين تشكل را با الگو قرار دادن “شركت علميۀ فرهنگ” تاسيس كرد.
شركت علميۀ فرهنگ، تشكلی علمی و فرهنگی و كاملا غيرسياسی بود كه در سال ۱۲۸۸ توسط محمدعلی فروغی، سليمان ميرزا اسكندری، علیاكبر داور و چند تن ديگر در تهران تاسيس شده بود.
جمعيت فرهنگ رشت هم، به تأسي از اين تشكل، در نظامنامهاش قيد كرد كه نهادی صرفا فرهنگی و علمی است كه «در كارهای سياسی وارد گفتوگو نمیشود» و «در امور دينی و مذهبی بحث نمیكند.»
كاملا پيداست كه قيد اين اصول در نظامنامۀ اين جمعيت، با هدف حساسيتزدايی سياسيون و مذهبيون صورت گرفته بود؛ وگرنه جمعيت فرهنگ رشت، در فعاليتهايش آشكارا از نگرشهای متحجرانهای كه به نام مذهب بر فضای فرهنگی جامعۀ ايران حاكم بود، انتقاد میكرد و بعدها نيز، چه در دوران ميرزا كوچك خان و چه در عصر پا گرفتن كمونيسم در ايران، كموبيش دامنش آلوده شد به سياست.
به هر حال اين جمعيت هدف اصلیاش را “تنوير افكار عمومی و مبارزه با خرافات” و راه رسيدن به اين هدف و نيز “تهذيب اخلاق” را برپايی “نمايشها، انتشار روزنامهها و ايراد كنفرانسهای علمی و اخلاقی» میدانست.
مؤسسين اين جمعيت، ابتدا (سال ۱۲۹۶) خانهای در محلۀ “آ فَخرا” و دو سال بعد سينماي آليوش بيك عليوف بادكوبهای را در سبزهميدان به عنوان دفتر جمعيت اجاره كردند.
جمعيت فرهنگ با پنج كميسيون مالی، قرائتخانه و كتابخانه، موزيك، تئاتر و كلاس اكابر كار و بارش را پيش میبرد. منابع مالی جمعيت عبارت بود از حق عضويت، اعانه و درآمد حاصل از نمايش.
اعضای رسمی كه تا پيش از سال ۱۳۰۰ حدود ۲۵ نفر بودند، حق عضويت میدادند و اعانهدهندگان هم هر ماه مبلغی بين ۱ تا ۱۰ قران میپرداختند. اما درآمد اصلی جمعيت از اجرای نمايش بود كه نه فقط كفاف مخارج فعاليتهای جمعيت را میداد بلكه «كسر بودجههای اغلبی از مدارس رشت را ضمانت میكرد و نمیگذاشت امور آن مدارس مختل بماند.»
با پر و بال گرفتن جمعيت فرهنگ، جمعيتهای مشابهی در ساير شهرهای ايران به ويژه در شهرهای شمالی كشور تأسيس شد. در گيلان مجمع پرورش انزلی، مجمع ادبی ترقی لنگرود، انجمن پرورش قزوين و جمعيت پيك سعادت نسوان رشت تحت تاثير و با كمك اعضای جمعيت فرهنگ رشت پديد آمدند.
در سال ۱۲۹۸، جمعيت فرهنگ كتابخانه و قرائتخانۀ خود را “با ۲۷۶ جلد كتاب به زبانهای فارسی و روسی و فرانسوی و روزنامهها و مجلههای متعدد داخلی و خارجی” در سبزهميدان افتتاح كرد.
نسوان را پشت گوش افكندند… بلكه… در تضعيف افكار و احساسات و تخفيف عقايد و تحقير عواطف آنان كوشيدند. كلمات… “ناقصالخلقه”، “بيشعور”، “ضعيفه” كه هنوز هم متداول و متعارف است عادیترين القاب و عناوينی بود كه به آنها میبخشيدند.»
بسياری از اعضای جمعيت فرهنگی رشت، در دوران پايانی حاكميت ميرزا كوچك خان بر رشت، دامن فرهنگ را فرو نهادند و در آغوش سياست افتادند. برخی در دولت ميرزا مشغول به كار شدند، برخی به فرقۀ كمونيست ايران پيوستند، برخی هم در اعتراض به اين روند، به قزوين رفتند.
پس از شكست ميرزا از رضاخان، جمعيت مدتی از فعاليت محروم شد اما در مجموع رضاخان با آنها سختگيری چندانی نكرد. ولی در طول دهۀ ۱۳۰۰، رشد گرايشهایخواهی فرهنگیِ ترقیخواهانِ رشتی مشكلی نداشت، ولی چپگرايی رو به رشد اعضای جمعيت فرهنگی رشت، نهايتا كار دست اين تشكل داد.
هنوز به درستی معلوم نيست چه كسي كركرۀ اين تشكل را پايين كشيد و درش را تخته كرد. حكومت رضاشاه يا خود اعضای جمعيت؟ برخي تصميم حكومت و برخي هم پراكندگي افراد و ناتوانی مالی جمعيت را علت تعطيلی آن در اواخر سال ۱۳۱۰ میدانند. داوری دقيق در اين زمينه، منوط به كشف اسناد و مدارك بيشتر است.